- 8 سال و 1 ماه قبل - 1 دی 1395 ساعت 10:17
- تعداد بازدید: 1689
راننده تاکسی، سربلند در آزمون بزرگ امانتداری
«در روزگاری که اخبار عمدتاً منفی و مبتنی بر نابکاری و سیاهکاریاند، شنیدن خبرهایی که نشان از درستکاری انسانها دارند، شیرینی غریبی دارد. درستکاری و امانتداری کسانی که با وجود دستهای خالی و مشکلات ریز و درشت، باز هم حاضر نیستند وجدان خود را زیر پا بگذارند و از اندوخته یا سرمایه دیگران برای خود سکوی پرش بسازند.»
به گزارش بازار آذربایجان روزنامه ایران در ادامه نوشت: «داستان درستکاری راننده تاکسی فرودگاه مهرآباد که مدارک هویتی و بیش از ۴۰ میلیون تومان پول یک خانواده عراقی - لبنانی را به آنها بازگرداند، از این جمله خبرهاست؛ آن هم در حالی که مالباختهها نمیدانستند که کیفشان را کی و در چه بخشی از سفر گم کرده و کجا باید دنبال آن بگردند!
راننده ۶۲ سالهای که امانتداریاش موجب شد تا شهرداری پایتخت نشان لیاقت به او بدهد و او را بهعنوان «راننده نمونه» معرفی کند، در یکی از واحدهای کوچک مسکن مهر شهریار زندگی میکند. به گفته خودش از این «امتحان»ها در زندگی کاریاش فراوان داشته و خوشحال است که این بار با این امانتداری مردم ایران را نزد دیگران سربلند کرده است.
حمید افشاری بیش از ۱۰ سال است که در شیفت شب فرودگاه مهرآباد مشغول به کار است و با تاکسیاش مسافران ورودی را به مقصدشان میرساند. او در گفتوگو با گروه زندگی از روزی گفت که در معرض آخرین آزمون امانتداری قرار گرفت: ماه مبارک رمضان بود و من در شیفت کاریام منتظر مسافر بودم. ساعت ۲ نیمهشب بود که پرواز مشهد به تهران در فرودگاه به زمین نشست و پس از چند دقیقه وقتی نوبت من شد خانوادهای که عرب زبان بودند، سوار ماشین شدند. مرد خانواده که اهل عراق بود و فارسی نمیتوانست صحبت کند به همراه همسر لبنانیاش و دو کودک خردسال و مادر همسرش از مشهد به تهران آمده بودند. البته همسر مرد کمی فارسی بلد بود و گفت، برای زیارت امام رضا(ع) به ایران سفر کردهاند و از مشهد به تهران آمده و دو روز در منطقه دولتآباد اقامت خواهند داشت. وقتی وارد دولتآباد شدیم آنها از من خواستند تا ابتدای یکی از خیابانها توقف کنم. خسته بودند و میخواستند هر چه زودتر بروند و استراحت کنند. بعد از گرفتن کرایه بلافاصله به پمپ بنزین رفتم تا بعد از زدن بنزین به خانه بروم. وقتی مشغول بنزین زدن بودم متوجه کیف مشکی رنگی شدم که روی صندلی عقب ماشین افتاده بود. در آن را باز کردم و با ۵ فقره گذرنامه و مقدار زیادی پوند و دلار به همراه ۵ بلیت پرواز که برای دو روز دیگر صادر شده بود، مواجه شدم.
وی ادامه داد: به خانه رفتم و موضوع را با همسرم در میان گذاشتم. بیشترین ناراحتیمان این بود که این خانواده میهمان کشورمان بودند و به طور حتم فقدان پول و مدارک در طول سفر آن هم دور از وطن، مشکلات متعددی ایجاد میکند. از آنجایی که هیچ آدرسی از آنها نداشتم تصمیم گرفتم تا روز بعد از طریق مدیریت تاکسیرانی فرودگاه برای پیدا کردن سرنخی از آنها اقدام کنم. عصر روز بعد وقتی به محل کارم رفتم متوجه شدم صاحب کیف نزد مدیریت رفته و اعلام کرده بود کیف کمریاش گم شده و شماره تماسی نیز ارائه کرده بود. البته مالباختهها مطمئن نبودند که کیفشان را در تاکسی جا گذاشته باشند و صرفاً محض احتیاط به تاکسیرانی فرودگاه مراجعه کرده بودند. وقتی از موضوع با خبر شدم با وجود آن که نوبت من برای سوار کردن مسافر بود اما به دفتر مدیریت رفتم و با صاحب کیف تماس گرفتیم. من به همراه مدیر تاکسی فرودگاه به محل اسکان آنها رفتیم. این مرد به سفارت عراق نیز مراجعه کرده بود و گم شدن مدارک شناساییشان را اطلاع داده بود. وقتی به محل اسکان آنها رسیدیم مرد عراقی مرا غرق بوسه کرد و با زبان عربی از من قدردانی کرد. همسر این مرد به ما گفت بعد از گم کردن کیف پولها و مدارک بسیار نگران شده بودیم اما به همسرم دلداری میدادم که امام رضا(ع) کیف ما را برمیگرداند. ما اطمینان داشتیم که مردم ایران امانتدار هستند.
راننده امانتدار با بیان این که در این سالها پول و اموال زیادی را به صاحبانشان بازگردانده است، ادامه داد: سعی کردهام نان حلال سر سفره ببرم و داشتن یک خانواده خوب نتیجه همین روزی حلال است. سه دختر و دو نوه دارم و در کنار آنها احساس خوشبختی میکنم. متأسفانه مسافران به دلیل خستگی وقتی از پرواز پیاده میشوند عجله دارند که زودتر به خانه هایشان بروند و به همین دلیل کیف دستی یا گوشی تلفن همراه را داخل خودرو جا میگذارند. همین نشان لیاقت پاداش ارزشمندی است. خوردن نان حلال هنر است خوشحالم که به سهم کوچک خودم اجازه ندادم اعتماد چند خارجی به مردم ایران خدشهدار شود.
نظرات (0)
ارسال یک نظر